Alaska One Day

انسان خوبی باش اما وقتت را برای اثباتش به دیگران تلف نکن / خدای ما در لابلای ورق های مقدس هیچکدوم از کتاب های آسمانی نیست

Alaska One Day

انسان خوبی باش اما وقتت را برای اثباتش به دیگران تلف نکن / خدای ما در لابلای ورق های مقدس هیچکدوم از کتاب های آسمانی نیست

داستان زیبا(40)

دختری دانشجو مو قرمز که از چهره اش پیداست آلمانی است سینی غذایش را تحویل میگیرد و سر میز مینشیند و سپس یادش می افتد که کارد و چنگال برنداشته، و بلند میشود تا آنها را بیاورد اما وقتی بر میگردد با شگفتی مشاهده میکند که یک مرد سیاه پوست احتمالا اهل ناف آفریقا (با توجه به قیافه اش)، آنجا نشسته و مشغول خوردن از ظرف غذای اوست!!!! 

بلافاصله پس از دیدن این صحنه زن جوان سرگشتگی و عصبانیت را در وجود خودش حس میکند اما به سرعت افکارش را تغییر میدهد و فرض را بر این میگیرد که مرد آفریقایی با آداب اروپایی در زمینه اموال شخصی و حریم خصوصی آشنا نیست. او حتی این را هم در نظر میگیرد که شاید مرد جوان پول کافی برای خرید غذایش را ندارد. در هر حال، تصمیم میگیرد که جلوی مرد جوان بنشیند و با حالتی دوستانه به او لبخند بزند. جوان آفریقایی نیز با لبخندی شادمانه به او پاسخ میدهد. دختر آلمانی سعی میکند کاری کند، اینکه غذایش را با نهایت ادب با مرد سیاه سهیم شود. به این ترتیب، مرد سالاد را میخورد زن سوپ را، هر کدام بخشی از تاس کباب را بر میدارند و یکی از آنها ماست را میخورد و دیگری پای میوه را، همه این کارها با لبخند های دوستانه است، مرد با کمرویی و زن با لبخندی راحت، دلگرم کننده و مهربان. آنها ناهارشان را تمام میکنند، زن آلمانی بلند میشود تا قهوه بیاورد و اینجاست که پشت سر مرد سیاه پوست کاپشن خودش را آویزان روی پشتی صندلی میبیند و ظرف غذایش را که دست نخورده روی میز باقی مانده است!!! (دختر آبی).